loading...
کسب درامد با هر ای پی152ریال از امروز
آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
بهترین قیمت و بیشترین بازدهی سایت کسب درامد 0 18 admin
بیشترین قیمت هر پاپ اپ 152 ریال با سایت کسب درامد ایدا 0 22 admin
با ای پی 151 ریال کلی از سایت و وبلاگتون کسب درامد کنید 0 19 admin
بیشترین قیمت هر پاپ اپ 152 ریال با سایت کسب درامد ایدا 0 20 admin
بیشترین قیمت هر پاپ اپ 152 ریال با سایت کسب درامد ایدا 0 21 admin
بیشترین قیمت هر پاپ اپ 152 ریال با سایت کسب درامد ایدا 0 27 admin
بیشترین قیمت هر پاپ اپ 152 ریال با سایت کسب درامد ایدا 0 19 admin
کسب درامد واقعی و دائمی با بهترین قیمت ای پی 100 ریال 0 19 admin
بیشترین قیمت هر پاپ اپ 152 ریال با سایت کسب درامد ایدا 0 50 admin
پول اینترنتون زیاد میاد پس کسب درامد کن ای پی 152 ریال شک مکن 0 23 admin
بالاترین و پربازده ترین قیمت در بین سایت های کسب درامد ای پی 15 تومان 0 22 admin
کسب درامد واقعی با ای پی151 ریال واقعی امتحان کن 0 24 admin
کسب درامد واقعی با ای پی151 ریال واقعی امتحان کن 0 21 admin
کسب درامد اینترنتی با قیمت بالا ای پی 151 ریال بدون هیچ شرطی 0 19 admin
کسب درامد واقعی با ای پی151 ریال واقعی امتحان کن 0 24 admin
کسب درامد از فیسبوک ماهیانه 800 هزار 0 19 admin
کسب درامد از فیسبوک ماهیانه 800 هزار 0 25 admin
کسب درامد اینترنتی با قیمت بالا ای پی 151 ریال بدون هیچ شرطی 0 20 admin
کسب درامد واقعی با ای پی151 ریال واقعی امتحان کن 0 23 admin
کسب درامد واقعی با ای پی151 ریال واقعی امتحان کن 0 23 admin
dfa بازدید : 23 یکشنبه 13 بهمن 1392 نظرات (0)
ترسناک داستان کوتاه و واقعی

 داستان کوتاه ترسناک اما واقعی
این داستان رو دوستم برام تعریف کرده و

قسم میخورد که واقعیه:

دوستم تعریف میکرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای اینکه از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه!
اینطوری تعریف میکنه: من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی 20کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هرکاری کردم
روشن نمیشد.
وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت.
اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم

برو ادامه مطلب
ای پی 152 ریال؟
نه من باور نمیکنم واقعی؟

بله دوست عزیز واقعی فقط امتحان کن تا باورت بشه

ای پی 151 ریال امتحان کن

کسب درامد آیدا

کسب درامد واقعی با ای پی151 ریال واقعی
امتحان کن
از امروز با ای پی 151ریال بدون هیچ شرطی

چرا سایت کسب درامد آیدا


تسویه حساب مرتب و به موقع بدون نیاز به ارسال درخواست
پشتیبانی قوی و 24 ساعته
آمار دقیق و حرفه ای از بازدیدها و درآمد
سرعت و امنیت بالا
و ...روی لینک زیر کلیک کن



کلیک لینک کسب با ای پی 151 ریال
این داستان رو دوستم برام تعریف کرده و

قسم میخورد که واقعیه:

دوستم تعریف میکرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای اینکه از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه!
اینطوری تعریف میکنه: من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی 20کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هرکاری کردم
روشن نمیشد.
وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت.
اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه میبینم، نه از موتور ماشین سر در میارم!!
راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو کرفتم و مسیرم رو ادامه دادم.
دیگه بارون حسابی تند شده بود.
با یه صدایی برگشتم، دیدم یه ماشین خیلی آرام وبی صدا بغل دستم وایساد.
من هم بی معطلی پریدم توش.
اینقدر خیس شده بودم که به فکر اینکه توی ماشینو نیگا کنم هم نبودم.
وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم، سرم رو آوردم بالا واسه تشکر دیدم هیشکی پشت فرمون و صندلی جلو نیست!!
داشتم به خودم میومدم که ماشین یهو همونطور بی صدا راه افتاد هنوز خودم رو جفت و جور نکرده بودم که تو یه نور رعدو برق دیدم یه پیچ جلومونه!
تمام تنم یخ کرده بود.
نمیتونستم حتی جیغ بکشم ماشین هم همینطور داشت میرفت طرف دره.
تو لحظه های آخر خودم رو به خدا اینقدر نزدیک دیدم که بابا بزرگ خدا بیامرزم اومد جلو چشمم.
تو لحظه های آخر، یه دست از بیرون پنجره، اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده. نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم اومدم.
ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه میرفت، یه دست میومد و فرمون رو میپیچوند.
از دور یه نوری رو دیدم و حتی یک ثانیه هم تردید به خودم راه ندادم.
در رو باز کردم و خودم رو انداختم بیرون.
اینقدر تند میدویدم که هوا کم آورده بودم.
دویدم به سمت آبادی که نور ازش میومد.
رفتم توی قهوه خونه و ولو شدم رو زمین.
بعد از اینکه به هوش اومدم جریان رو تعریف کردم.
وقتی تموم شد، تا چند ثانیه همه ساکت بودند یهو در قهوه خونه باز شد و دو نفر خیس اومدن تو.
یکیشون داد زد:
علی نیگا! این همون احمقیه که وقتی ما داشتیم ماشینو هل میدادیم سوار شده بود.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
کسب درامد با ای پی90 ریال
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 216
  • کل نظرات : 12
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 25
  • بازدید امروز : 83
  • باردید دیروز : 37
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 235
  • بازدید ماه : 737
  • بازدید سال : 4,707
  • بازدید کلی : 11,565